بشر همواره حسرت به دل طبیعت بوده و هست. بشر همواره با نگاه به طبیعت در تلاش بوده تا به آرزوهای دست نیافتنیاش جامه تحقق بپوشاند. بشر با ساخت ماشینهای سریع و هواپیماهای غول پیکر، کشتی و زیر دریایی نه تنها توانست چون پرندگان پرواز کند، چون درندگان سریع بدود و چون ماهیان دریانوردی کند، بلکه توانست در تمامی این زمینه سالهای نوری از طبیعت جلو بزند.
با وجود ساخت کامپیوترهایی که ذخیرهٔ دانش و معلوماتی بسیار بسیار بیشتر از بشر دارند، هنوز بشر نتوانسته موجودی هوشمند و خودکفا بسازد. چیزی که حیات داشته باشد، فکر کند و غذا و انرژی و سلامت خود را، خود تهیه کند، رشد کند و تولید مثل نماید. انگار هنوز هم بشر سالهای نوری از طبیعت عقب است.
میگویند احتیاج مادر اختراع است، شاید پیش از این به چنین چیزی نیاز نداشته است. بردهها در ابتدا، مستعمرات و کارگران ارزان کشورهای فقیر تا به امروز این نیاز را برطرف میکردند، اما دموکراسی آبکی و شعار آبکی تر عدالت برای همه، بشر را در این اندیشه فرو برده که دیر یا زود باید دست بهکار ساخت موجود هوشمند شود. موجودی که مانند برنامه ریزی شده باشد تا در خدمت انسانها باشد.
بشر این بار نیز به طبیعت مینگرد ، اما نه به پرندهها، نه به فیل و اسب و یوز پلنگ، نه به ماهی و کوسه و نهنگ. بشر این بار به مورچهها مینگرد. این موجودات پر کار و خستگی ناپذیر که در تلاش برای هدف خود که حفظ جامعهشان است، لحظهای از تلاش دست بر نمیدارند.
با وجود دوربینها و دستگاههای فرستندهٔ بسیار ریز، حتما ساخت و ارسال جاسوسانی به کوچکی مورچهها و دیگر حشرات، که بتوانند فکر کنند و غذای خود را خودشان تهیه کنند، سالهاست دغدغهٔ مخترعان و مدیران سازمانهای جاسوسی است. اما بشر همراه در تقلید از طبیعت، در جستجوی کپی برابر اصل نیست، او به طبیعت مینگرد و آرمان خود را برتر و بهتر از اصل میسازد.
مهم نیست این موجودات هوشمند دو پا داشته باشند یا شش پا، مهم اینست که توانایی آن را داشته باشند که کاری را که از آنها خواسته میشود به نحوهٔ احسن انجام دهند و از همه مهمتر عاشق بشر باشند، او را بپرستند و معنی و هدف زندگیشان خدمت به بشریت باشد، چه در کارهای یدوی و چه در مدیریت و اختراع.
یقینا با افزونی جمعیت و کمبود مکان، بشر به این موجودات هوشمند نیاز دارد. تصور کنید چه میشود کرد با موجوداتی که برای زنده ماندن به اکسیژن نیاز ندارند. چند میلیونشان را میفرستیم زیر آب اقیانوسها و چند میلیونشان را میفرستیم به ماه و دیگر کرات آسمانی تا با فکر و خرد و زور بازوی خویش، محیطهای مناسبی برای بشر فراهم آورند.
اما روی زمین به جز هزاران کاری که میشود تصور کرد با وجود آنها بهتر و سریعتر و ارزانتر تهیه شود، فکر کنید با داشتن مونس محترم و همدم فهمیده و بی توقع و فرمانبرداری که جانش را میدهد تا در خدمت شما باشد، بیست و چهار ساعته و همه فن حریف، چه کسی به فکر ازدواج خواهد افتاد.
پانوشت: شاید اگر همهٔ کارها به خوبی و خوشی، و بدون زد و خورد و جنگ و بمب اتمی هم پیش برود، باز آیندهٔ خوبی در انتظارمان نباشد. گیریم که همه در خانههای ویلایی زندگی کنند، با خدمتکارهایی زیباتر از بشر. طبیعی است که آن موقع، بشر که ژن تنبلی توی خونش غوطه ور است، دیگر کار نخواهد کرد و همه چیز را به موجودات هوشمند ساختهٔ دست خودش خواهد سپرد. بیماری دیگر وجود نخواهد داشت و بشر به عمر جاودانه دست خواهد یافت.
با وجود ساخت کامپیوترهایی که ذخیرهٔ دانش و معلوماتی بسیار بسیار بیشتر از بشر دارند، هنوز بشر نتوانسته موجودی هوشمند و خودکفا بسازد. چیزی که حیات داشته باشد، فکر کند و غذا و انرژی و سلامت خود را، خود تهیه کند، رشد کند و تولید مثل نماید. انگار هنوز هم بشر سالهای نوری از طبیعت عقب است.
میگویند احتیاج مادر اختراع است، شاید پیش از این به چنین چیزی نیاز نداشته است. بردهها در ابتدا، مستعمرات و کارگران ارزان کشورهای فقیر تا به امروز این نیاز را برطرف میکردند، اما دموکراسی آبکی و شعار آبکی تر عدالت برای همه، بشر را در این اندیشه فرو برده که دیر یا زود باید دست بهکار ساخت موجود هوشمند شود. موجودی که مانند برنامه ریزی شده باشد تا در خدمت انسانها باشد.
بشر این بار نیز به طبیعت مینگرد ، اما نه به پرندهها، نه به فیل و اسب و یوز پلنگ، نه به ماهی و کوسه و نهنگ. بشر این بار به مورچهها مینگرد. این موجودات پر کار و خستگی ناپذیر که در تلاش برای هدف خود که حفظ جامعهشان است، لحظهای از تلاش دست بر نمیدارند.
با وجود دوربینها و دستگاههای فرستندهٔ بسیار ریز، حتما ساخت و ارسال جاسوسانی به کوچکی مورچهها و دیگر حشرات، که بتوانند فکر کنند و غذای خود را خودشان تهیه کنند، سالهاست دغدغهٔ مخترعان و مدیران سازمانهای جاسوسی است. اما بشر همراه در تقلید از طبیعت، در جستجوی کپی برابر اصل نیست، او به طبیعت مینگرد و آرمان خود را برتر و بهتر از اصل میسازد.
مهم نیست این موجودات هوشمند دو پا داشته باشند یا شش پا، مهم اینست که توانایی آن را داشته باشند که کاری را که از آنها خواسته میشود به نحوهٔ احسن انجام دهند و از همه مهمتر عاشق بشر باشند، او را بپرستند و معنی و هدف زندگیشان خدمت به بشریت باشد، چه در کارهای یدوی و چه در مدیریت و اختراع.
یقینا با افزونی جمعیت و کمبود مکان، بشر به این موجودات هوشمند نیاز دارد. تصور کنید چه میشود کرد با موجوداتی که برای زنده ماندن به اکسیژن نیاز ندارند. چند میلیونشان را میفرستیم زیر آب اقیانوسها و چند میلیونشان را میفرستیم به ماه و دیگر کرات آسمانی تا با فکر و خرد و زور بازوی خویش، محیطهای مناسبی برای بشر فراهم آورند.
اما روی زمین به جز هزاران کاری که میشود تصور کرد با وجود آنها بهتر و سریعتر و ارزانتر تهیه شود، فکر کنید با داشتن مونس محترم و همدم فهمیده و بی توقع و فرمانبرداری که جانش را میدهد تا در خدمت شما باشد، بیست و چهار ساعته و همه فن حریف، چه کسی به فکر ازدواج خواهد افتاد.
پانوشت: شاید اگر همهٔ کارها به خوبی و خوشی، و بدون زد و خورد و جنگ و بمب اتمی هم پیش برود، باز آیندهٔ خوبی در انتظارمان نباشد. گیریم که همه در خانههای ویلایی زندگی کنند، با خدمتکارهایی زیباتر از بشر. طبیعی است که آن موقع، بشر که ژن تنبلی توی خونش غوطه ور است، دیگر کار نخواهد کرد و همه چیز را به موجودات هوشمند ساختهٔ دست خودش خواهد سپرد. بیماری دیگر وجود نخواهد داشت و بشر به عمر جاودانه دست خواهد یافت.