آنجا کسی نبود

بخشی از فصل نخست از چاپ چهارم کتاب آنجا کسی نبود بر اساس حوادث واقعی به قلم نویسندۀ شهیر ام . سینول با ترجمه ای از وبلاگ روز بعد زمان انتشار کتاب سال 2025 میلادی

○○○

آقای( س) همانطور که در صندلی ماشینش لمیده بود و چرت می زد به طرف ناحیه ای که زمانی ایران نامیده میشد – [ و حالا به دلایلی سیاسی که هنوز برای عموم کاملا روشن نشده به همراه بخشهایی از دیگر همسایگانش بزیر دریایی از آب فرو رفته است ]– در آسمان پرواز می کرد ، و بر خود لعنت می فرستاد .

او که برای یک شرکت تبلیغاتی کار میکرد ، با کمک دوست دخترش نرم افزاری را طراحی کرده بود که در ساخت فیلمی تبلیغاتی دربارۀ یک صابون گیاهی نقشی اساسی داشت . در این فیلم صدفی در بستر دریا باز می شود و صابون درون آن بسان مرواریدی دریا را نورانی می کند . حرکت نرم دوربین که به صدف نزدیک می شود و دور آن به چرخش در می آید ، گیاهان مواج و جانوران زیر دریا و نور پردازی و سایه روشن ها قبل و بعد از باز شدن صدف به تمامی با کمک این نرم افزار و در خانۀ ویلائی او ساخته شد ، اما در بیننده این توهم را بوجود می آورد که تمامی صحنه ها بطور واقعی و در زیر دریا گرفته شده است .

آقای( س) در جلسۀ شرکت که این فیلم را برای سفارش دهندگانش به نمایش می گذاشت از روی خود نمایی از دهنش پریده بود که برای ساختن این فیلم سه روز را زیر آبهای سرد اقیانوس آرام گذرانده بود . بعد از جلسه که با تمجید و تعریف بسیار از کارش مواجه شده بود ، رئیسش او را به دفترش خوانده بود و برای تهیۀ یک فیلم تبلیغی از هتلی در زیر آبهای مکانی که اکنون بسویش می رفت و در مراحل پایانی کار قرار داشت او را که تنها کسی از آن شرکت بود که تجربه موفق گرفتن فیلم از زیر دریا را در پیشینه اش داشت بر گزیده بود . آقای( س) که چندان بی خبر از ماهی های آدم خوار نو ظهور آن طرف ها نبود ، و اصولا فرد کم تحرکی بود سعی کرد که از این کار قصّر در برود ، اما در بد موقعیتی که خود بانی اش بود گیر کرده بود و رئیسش هم پایش را توی یک کفش کرده بود که این کار فقط از او بر می آید .

خانم (ک) زیست شناس همانطور که در تاکسی هوایی درون وانی مملو از کفی ممزوج به عصارۀ انواع گیاهان خوشبو لمیده بود و بنا به دعوتی بطرف هتل در دست تاسیس پارسان در زیر آب ، در پرواز بود ، به توضیحاتی که یک روبوت سبز رنگ – [که بیشتر به گیاهی پیچک می ماند و در حالی که با دستهای متعدد ش مشغول سرویس دادن به سر و مو و دیگر قسمت های بدن این خانم بود]- در مورد ساخت این هتل میداد گوش سپرده بود .

از پنج سال پیش که یک ژاپنی شیشه ای نشکن را ساخته بود که در مقابل صدا و حرارت و نور و فشار کاملا مقاوم بود و به فرمان ریموت های دستی این قابلیت را داشت که به هر رنگ یا ترکیبات مختلف از رنگ و حتی مات و کدر در آید و با چسب مخصوصی هر تکه از این شیشه با تکه ای دیگر از همان شیشه بصورت کاملا یک تکه ای در می آمد و بسیار ارزان قیمت تولید میشد ، انقلابی را در دنیا به وجود آورد . آهن و دیگر فلزات و آجر و سیمان و دیگر مصالح ساختمانی به موزه ها منتقل شدند . ماشین ها ی پرندۀ شیشه ای سبک وزن و ساختمان هایی که با رنگهای متنوعی و شاد فقط از شیشه ساخته شدند چشم اندازی تازه و بسیار زیبا به شهر ها دادند . آقای (ش) که تاجری روسی تبار بود موقعیت را مغتنم شمرده بود و در جائیکه سالها قبل تهران نامیده می شد و اکنون خوابیده در زیر آبهای نیلگون دریا منظرگاه دلفریب و عجیب و آرامی برای توریستهای خر پول و محققین علاقمند به این منطقه شده بود با استفاده از امکاناتی که این شیشه ها داشت هتلی هشتاد طبقه را با تمام امکانات رفاهی و تفریحی نوین در زیر آب بنا نمود . طبقۀ آخر این بنا که بیرون از آب قرار داشت و در حمل و نقل اثاث و مسافرین و استفاده از هوا در کم کردن هزینه ها نقشی کلیدی داشت .

برفراز ساختمان هتل پارسان ماشین پرنده ای که بی شباهت به کشتی دزدان دریایی نبود و متعلق به هنرپیشه جذاب و سکسی و معروف دنیا خانم (ت) بود بر زمین نشست . آقای(ش) در کنار در ورودی با لبخندی بر لب و چهره ای حسابگر به آرامی جلو رفت تا مقدم اولین میهمانش را گرامی بدارد ...

با پوزش از ترجمۀ بد ما

هیچ نظری موجود نیست: